در اين روزگار كه سايه ياس و سرخوردگي بر دل ها گسترده شده و دل ها را تيره  نموده و فضاي عطر آگين زندگي بشردر اثرضد ارزش ها بر جامعه انساني و بسياري از رفتار قدرتهاي خودكامه در اقصي نقاط جهان همچون بحرين و ... مسموم گشته و راه سعادت بشر بسان گلاف  سردر گمي در آمده است و جز اندكي از اواليايي الهي، بسياري از شخصيتها و آگاهان سياسي سكوت را بر سخن گفتن در مقابل اين همه ظلم ها كه صورت مي گيرد، ترجيح دادن؛ در روزگاري كه اوضاع آشفته و نابساماني هاي اجتماعي حاصل از اشاعه فرهنگ برهنه گي دنيايي به ظاهر متمدن غرب، بشر امروز را خسته و فرسوده كرده است وداد از نهاد خير خواهان بشريت بر آورده است  در روزگاري كه فلسفه هاي مختلف دنياي غرب و ايسم هاي گوناگونآن، راه حل پيش رو بشر را تنها از لنز دوربين هاي فيلم هاي فاسد هاليوودي و شليك گوله هاي فسفري در بن قاضي ليبي و سلاح هاي  به عاريت گرفته آمركايي در دست سعودي ها در بحرين و ... مي بيند يا با تبليغ فلسفه هاي پوچ گرايي و لا قيدي ، انسانها را به ورطه تمنيات دنيوي سوق مي دهد تا نگاهها را از فاجعه اي كه در اقصي نقاط جهان توسط قدر تهاي ظالم و سلطه جو صورت مي گيرد، دور نگه دارد؛ در اين روزگار كه سازمانهاي بين المللي و حقوق بشر كه مدعي سرپرستي امور ملت ها هستند ، نه تنها دردي از جامعه بحران زده بشريت عصر مدرنسيم دوانكرده اند، بلكه خود همچون غده سرطاني به جان ملت هاي ضعيف و مظلوم افتاده اند در روزگاري كه پيشرفت هاي تكنولوژي تنها وسيله اي شده است براي استفاده نارواي استيلا بشر بر بشر و جهان را تبديل به كاخي دلاويز روي دوزخي سوزان و جان ستيز كرده­اند؛ در اين روزگار كه انسانها در پي فراهم كردن توش و تواني براي نجات خود از مرداب و منجلاب قدرت هاي بزرگ هستند در اين درياي پر تلاطم و طوفاني كه كشتي نشستگان آن كشتي خويش را شكسته مي بينند و هر يك بر تخته پاره اي يا خاروخاشاكي چنگ زده تا مگر جان سالم از آن برند، تنها يك روزنه به سوي نور و رهايي جهان از اين همه ظلمت به چشم مي خورد و فقط يك نقطه اميد وجود دارد و آن وجود آخرين ذخيره و يادگار الهي است كه اين روزها نام و ياد او ، شور و شعفي به دل افكنده است و دل ها در آرزوي ديدار او مي تپد بوي او حياتي تازه در جان ها مي دهد از همين رواست كه در آستانه سال روز ميلادش شهر و ديدار را به آرزوي قدوم مباركش آذين مي بندينم وبه انتظار فردا مي نشينيم تا اين كشتي گرفتار در مشكلات و نابساماني هاي را به سر منزل مقصود رهنمود نمايد ، اما به درستي واقفيم كه چراغاني و آب و جارو كردن ، بخش كوچك چه بسا كم اهميت است كه يا برحسب علاقه ،يا به جهت عادت و برگرفته از سنت حسنه گذشته گان تكرار مي شود.