قیام سی تیر 1331
بازخواني قيام 30 تير
مطالبات مردم در قيام 30 تير چه بود؟ رهبران نهضت ملي به اين مطالبه چه پاسخي دادند؟ آغاز، انجام و فرجام قيام تاريخي 30 تير چه بود؟ چرا پس از گذشت يكسال و 29 روز نهضت ملي با يك كودتاي مختصر شكست خورد؟
مردم پس از شهريور سال 20 و فرار رضاشاه، در دو جبهه مبارزه با استعمار و استبداد فعاليتهاي سياسي خود را سامان دادند. اين مبارزه در اوايل دهه 30 به اوج خود رسيد و سامانه قابل قبولي پيدا كرد.
مصدق و كاشاني به عنوان دو رهبر نهضت ملي دوش به دوش هم نهضت را براي پاسخ به مطالبات سياسي مردم مديريت ميكردند. قيام 30 تير نقطه عطف اين مبارزات محسوب ميشد.
مصدق از مجلس هفدهم راي اعتماد گرفت مجلس سنا نيز با راي قابل قبولي به نخستوزيري مصدق ابراز تمايل كرد فرمان نخستوزيري 19 تير صادر و او مامور تشكيل كابينه شد. مصدق در 22 تير قبل از تعيين هيئت دولت از مجلس تقاضاي اختيارات ويژه براي مدت 6 ماه كرد تا قوانيني را كه خود ميخواهد به تصويب رساند.
تقاضاي او به معناي تعطيلي مجلس به مدت 6 ماه بود. مجلسي كه با راي قاطعي آن هم در اندازه 80 درصد به او درباره نخستوزيري اعتماد كرده بود، موردبيمهري مصدق قرار گرفت.
مصدق روز 25 تير به دربار رفت پس از سه ساعت مذاكره با شاه به طور ناگهاني و بدون مشورت با رهبران نهضت استعفا داد در حالي كه همه جا بحث معرفي وزرا و شكلگيري دولت جديد بود.
علت استعفا عدم موافقت شاه با وزارت جنگ او بود!
با قبول استعفاي مصدق از سوي شاه قوام السلطنه مامور تشكيل كابينه ميشود. عكسالعمل مصدق در برابر واكنش شاه جالب است. او به احمدآباد ميرود و سكوت پيشه ميكند!
اما آيت الله كاشاني زير بار استعفا نميرود و حمله خود را متوجه قوام و از آنجا متوجه شاه و دربار مينمايد و تهديد ميكند اگر قوام كنار نرود كفن ميپوشد و به خيابان ميآيد و مطالبات مردم را پيگيري خواهد كرد. او قوام را خائن به ملت مينامد و از مصدق ميخواهد براي ادامه نهضت ملي به قدرت باز گردد.
دستور بازداشت آيت الله كاشاني و انحلال مجلس هفدهم صادر ميشود با اعلام اين خبر در رسانهها بويژه راديوهاي خارجي، كاشاني در 29 تير با انجام يك مصاحبه مطبوعاتي با قدرت مقدمات قيام تاريخي 30 تير را فراهم ميكند و صريحا اعلام ميكند: «به خداي لايزال اگر قوام كنار نرود اعلام جهاد ميكنم و خودم كفن ميپوشم با ملت در اين پيكار شركت ميكنم»
روز 30 تير عليرغم حضور تانكها در شهر تهران مردم به خيابانها ريختند و با خون خود يكي از صفحات زرين تاريخ مقاومت ملت ايران را ورق زدند. حضور فداكارانه مردم در صحنه باعث شد پيروزي نهضت در ساعت 12ظهر همان روز قطعي شود. شاه عقبنشيني كرد و قوام عزل گرديد.
غروب 30 تير آيت الله كاشاني با انتشار اعلاميهاي پيروزي ملت را تبريك گفت و از شهداي 30 تير تجليل و تكريم كرد. او از مردم خواست به اعتصابها پايان دهند و قول داد با عاملين كشتار مردم برخورد كند. همان شب 30 تير دادگاه لاهه راي به حقانيت ملت ايران در خصوص مناقشات ملي شدن صنعت نفت با دولت انگليس داد.
مجلس روز 30 تير را روز قيام مقدس ملي ناميد و قوام را به خاطر كشتار مردم مفسدفي الارض شناخت و كليه اموال او را مشمول مصادره دانست. مجلس اختيارات قانونگذاري 6 ماهه به مصدق داد. آيت الله كاشاني با آنكه فرصت حضور در مجلس نداشت، به عنوان رياست مجلس انتخاب شد.
مصدق به قدرت بازگشت در حالي كه وزارت جنگ را در اختيار داشت، امتياز قانونگذاري به مدت شش ماه از مجلس گرفته شد.
مصدق كفالت وزارت جنگ را به عهده سرلشكر وثوق گذاشت كسي كه در كشتار 30 تير همكاري نزديك با قوام داشت. نفت را به فلاح و سهام السلطان بيات سپرد كه با شركت نفت انگليس همكاري نزديك داشتند.
فلاح جاسوس انگليسيها بود ومصدق خود اسنادي عليه وي در شوراي امنيت ارائه داده بود. ديگر انتصابات مصدق در پستهاي كليدي از اين سنخ بود كه با اعتراضات مردم و بويژه انتقاد مشفقانه آيت الله كاشاني روبه رو شد.
او از مجازات مسببين حوادث خونين 30 تير با آنكه هم وزارت جنگ را در دست داشت و هم اختيارات قانونگذاري را، سر باز زد.
مصدق به قانون ملي شدن صنعت نفت كه خود در تصويب آن نقش مهمي داشت عمل نكرد و به توصيههاي آيت الله كاشاني بياعتنا بود. او در حل و فصل مسئله نفت با انگليسيها و آمريكاييها كنار آمده بود و كاشاني را مزاحم خود ميديد، لذا پيشنهاد اخذ اختيارات يكساله را داد و سپس در يك رفراندوم قلابي اقدام به انحلال مجلس كرد.
كارهايي كه قرار بود قوام السلطنه براي شكست نهضت ملي شدن صنعت نفت انجام دهد، مصدق در طول حكومت يكسال و 29 روزه خود به راحتي عملياتي كرد. كودتاي 28 مرداد سال 32 در حالي انجام شد كه او وزارت جنگ را در اختيار داشت، اختيارات وسيع از مجلس گرفته بود و حتي وقتي نامه تاريخي 27 مرداد آيت الله كاشاني مبني بر خبر قطعي وقوع كودتا به او ميرسد هيچ اقدامي براي جلوگيري از كودتا نميكند. گويي خود در توطئه كودتا عليه ملت و نهضت ملي نقش اول را بازي ميكرد.
فعل وقول سياسي مصدق پس از قيام تاريخي 30 تير پس از بازگشت به قدرت در جهت بازگشت استبداد و استعماربود و اين كار را هم عملي كرد. كسي كه كمترين هوش سياسي داشته باشد ميداند اقدامات او به نفع دربار و سياستهاي استعماري دولتهاي غربي بويژه انگليس و آمريكا بود.
مصدق ناجوانمردانه عليه آيت الله كاشاني كه با جانفشاني، او را با قيام 30 تير مجددا به قدرت رسانده بود، بيمهري كرد و همان طور كه از نامه 27 مرداد آيت الله كاشاني برمي آيد، خانه رهبر نهضت ملي يعني آيت الله كاشاني را سنگباران، ياران و فرزندان او را به زندان انداخت! اين در حالي بود كه از مجازات مسببان كشتار مردم در 30 تير بابي خيالي گذشت و دست جاسوسان غربي و دشمنان ملت را در حكومت خود باز گذاشت.
مصدق اختيارات وزارت جنگ را براي چه ميخواست؟ همان روز كه به اين بهانه و بدون اطلاع رهبران نهضت ملي استعفا داد و خانهنشيني اختيار كرد، بايد دست او را ميخواندند. تصويري كه از مصدق قبل از قيام 30 تير و بعد از آن وجود دارد، دو تصوير كاملا متفاوت است.
اگر بخواهيم اين تفاوت را با كلمات بنويسيم تنها از مفهوم دو واژه "خادم" و "خائن" ميتوان استفاده كرد. مصدق در تاريخي نزديك به يك قرن در ايران نقش پيچيدهاي ايفا كرده است كه فقط از ميان اسناد سري و محرمانه وزات خارجه دولت انگليس ميتوان به بازخواني آن نشست. به همين دليل است كه انگليسيها بعد از گذشت بيش از نيم قرن از ملي شدن صنعت نفت حاضر به افشاي آن اسناد نشدهاند. نقش مصدق در سپهر سياست ايران هنوز از نظر انگليسيها كاربرد دارد. به همين دليل بايد اسناد همگرايي او با غريبها عليه ملت و روحانيت محرمانه بماند.
اگر بخواهيم سادگي را كنار بگذاريم و عالمانه و عادلانه داوري كنيم بايد بگوييم مصدق در قيام نهضت ملي مطالبات مردم را نمايندگي نميكرد. اگر اين نمايندگي را داشت، حتما با ملت و روحانيت عليه متجاوزان به حقوق ملت و مستبدين داخلي همراه ميشد.
خوشبينانهترين نظر آن است كه بگوييم او بيآنكه انديشه خيانت داشته باشد، نمايندگي مطالبات انگليس و پس از آن آمريكا را در نهضت ملي به عهده داشت و اين را خدمت و به صلاح ايران ميدانست. همين كاري كه طرفداران او امروز در اروپا و آمريكا انجام ميدهند.
طرفداران مصدق امروز در داخل و خارج كشور رو در روي ملت و روحانيت قرار دارند و مطالبات غرب و آمريكا را در رسانههاي غرب نمايندگي ميكنند. آنها با اسلامي شدن نظام مخالفند و با آمريكايي كردن ايران موافقند اين را بدون رودربايستي و لاپوشاني ميگويند و حتي در اين راه هزينه ميكنند و در كودتاهاي نرم و سخت آمريكاييها را همراهي ميكنند، همان طور كه پيشواي آنها مصدق چنين كرد. امام (ره) اين جماعت را خوب ميشناخت. اجازه نداد، در دوران حيات خود طرفداران مصدق ( ليبرالها) خيانت او را باز توليد كنند.
مقام معظم رهبري هم در طول دو دهه گذشته با هوشمندي تحركات اين جماعت را رصد فرمودند و نگذاشتند آنها در بازگشت استعمار غرب و استبداد به كشور توفيق يابند.
نام مصدق را در تاريخ ايران اگر بخواهيم هوشمندانه و با بصيرت واكاوي كنيم، به اين معنا ميرسيم كه مصدق يعني فعال كردن شكاف دولت- ملت / شكاف ملت - ملت/ شكاف ملت- روحانيت/ شكاف بين نخبگان/ شكاف بين سنت و مدرنيته/ شكاف ... براي بازگشت قدرت غرب به ايران.
چون فقط عمال آمريكا وسرويسهاي موساد، ام آي 6و سيا در اين شكافها ميتوانند زندگي كنند. مصدقيسم يعني بسترسازي براي حيات اجانب در ايران، مصدقيسم يعني با قيافه ملت دوستي فرود آوردن خنجر به پشت ملت، مصدقيسم يعني همگرايي با غرب به قيمت واگرايي در ملت و بالاخره مصدقيسم يعني پاسخگويي به مطالبات غرب براساس اعتقاد به ليبراليسم و به قيمت پشت كردن به مطالبات ملت!
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد.